18 آبان 1389 / 2 ذیحجه 1431 / 9 نوامبر 2010


 

 
پس از برگزاري انتخابات فرمايشي مجلس مؤسسان، شاه دستور برگزاري انتخابات دوره شانزدهم مجلس شوراي ملي را صادر كرد. اما دربار در اين انتخابات دست برد و از مخالفان كسي به مجلس راه نيافت. جمعيت فدائيان اسلام كه بنا به درخواست آيت‏اللَّه كاشاني از ملّيون حمايت مي‏كردند، اين عمل را دسيسه عبدالحسين هژير، وزير دربار پهلوي مي‏دانستند. بنابراين سيدحسين امامي، از اعضاي فعال جمعيت فدائيان اسلام مامور اعدام انقلابي هژير شد و امامي، هژير را در 13 آبان ماه 1328 ترور نمود. امامي در جريان ترور بازداشت شد و از آن پس شكنجه‏هاي شبانه‏روزي او آغاز گرديد. بي‏پروايي امامي در اعتراف به قتل هژير سبب شد كه دادگاه، دو روز پس از ترور تشكيل جلسه دهد و حكم اعدام امامي را صادر كند. سرانجام رژيم از ترس اقدام فدائيان اسلام براي آزاد ساختن امامي، وي را در ساعت 2 بامداد روز 18 آبان، پنج روز پس از ترور هژير، اعدام كرد و بدين ترتيب، فدائيان اسلام، اولين شهيد خود را در راه آرمان بلند اسلامي خويش تقديم نمود.
 
حجت الاسلام شيخ‏نصرت‏اللَّه انصاري در بوئين‏زهرا به دنيا آمد. وي همزمان با تحصيل علوم حوزوي به مبارزات سياسي روي آورد و فعاليت‏هاي ضد رژيم انجام مي‏داد. وي همچنين به همراه گروهي از همفكرانش به تشكيل صندوق قرض الحسنه تعاون اسلامي در قم همت گماشت كه اكنون يكي از مؤسسات و مراكز پولي بزرگ كشور است. حجت‏الاسلام انصاري سرانجام در سال 1354، به دست ساواك كه به فعاليت‏هاي مخفي او پي برده بود دستگير شد و پس از تحمل شش ماه شكنجه وحشتناك به شهادت رسيد و در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.
 
در اين روز مردم نجف آباد، تظاهراتي گسترده بر ضد رژيم شاه برگزار كردند كه مانند روز قبل، پاسخ اعتراضات خود را با گلوله‏هاي مأموران رژيم شاه دريافت نمودند. تظاهرات مردم كرمانشاه، اصفهان و بابل نيز چندين شهيد و مجروح برجاي گذاشت. همچنين ده‏ها هزار نفر از مردم تهران بر مزار شهداي سيزدهم آبان 1357 در بهشت زهرا گردآمدند و با شهداي مظلوم دانش‏آموز و دانشجو پيمان بستند كه راه سرخشان را تا پيروزي نهايي و استقرار نظام اسلامي در ايران، ادامه دهند.
 
با گذشت كمتر از سه ماه از پايان جنگ تحميلي عراق عليه ايران و آغاز مذاكرات صلح دو طرف، ايران و عراق براي اولين بار به نشانه پيشرفت مذاكرات صلحِ به بن‏بست رسيده خود، ظاهراً بر سر تبادل گروهي از اسراي جنگي به توافق رسيدند. وزير امور خارجه عراق در اين مذاكرات به پيشنهاد ايران مبني بر آزادي اسراي معلول و مجروح پاسخ مثبت داد واعلام كرد كه كشورش آماده است تمامي اسراي مريض و مجروح را آزاد و به كشورشان بازگرداند. در نهايت پس از اعلام اسامي اسراي مجروح و معلول دو طرف توسط كميته بين الملل صليب سرخ، مبادله اين اسرا از روز اول آذر 1367 آغاز شد و ظرف سه هفته اين كار صورت گرفت.
 
با پايان جنگ، اجلاس فوق العاده شوراي وزيران منطقه خليج فارس با حضور ايران، عربستان سعودي، امارات عربي متحده، عراق و بحرين در روزهاي نهم تا يازدهم آبان 1367 در كويت برگزار شد. در اين اجلاس، به بررسي مسائل آلودگي آب‏هاي خليج فارس و علل اين آلودگي در زمان جنگ پرداخته شد. در ابتدا قرار بر اين گرديد تا به كمك كارشناسان خارجي، خليج فارس از اين آلودگي‏ها پاك شود. اما به پيشنهاد جمهوري اسلامي ايران و با توجه به توان كارشناسي و عمليات اعضا براي پاكسازي منطقه دريايي خليج فارس با همكاري كشورهاي منطقه بدون كمك كشورهاي خارجي، توافق شد كه اين امر با همكاري چهار كشور ايران، كويت ،بحرين و عراق صورت پذيرفت.
 
عالم بزرگوار، آيت‏اللَّه شيخ محمدحسين كلباسي اصفهاني در سال 1284 ش (1323 ق) در بيت علم و فضيلت در اصفهان به دنيا آمد.معظمٌ له پس از پشت سر گذاشتن مقدمات در اصفهان، در هفده سالگي راهي نجف شد و پس از فراگيري سطح، از درس خارج اساتيدي همچون آيات عظام: سيد ابوالحسن اصفهاني، آقا ضياءالدين عراقي، ميرزا علي آقا شيرازي و شيخ محمد كاظم شيرازي و... استفاده‏هايي شايان برد. آيت‏اللَّه كلباسي پس از سالياني، به اصفهان بازگشت و پس از مدتي بار ديگر ساكن نجف شد و در محضر آيات عظام: سيدعبدالهادي شيرازي، شيخ‏حسين حلي و سيد جمال‏الدين گلپايگاني شاگردي نمود. اين عالم بزرگ در حدود سال 1335 ش پس از اقامتي فراتر از سي سال در نجف، به حوزه علميه قم آمد و به تدريس فقه و اصول پرداخت. آيت اللَّه كلباسي داراي تاليفات متعددي بود كه برخي از آنها از اين قرارند: فضايل اهل بيت، شرح باب حادي عَشَر و غرائب و قِصارُ الكَلِم. اين عالم بزرگ سرانجام در هجدهم آبان 1376 ش برابر با نهم رجب 1418 ق در 92 سالگي جان به جان آفرين تسليم كرد و در صحن مطهر حضرت معصومه مدفون شد.
 
حاج شيخ فضل اللَّه نوري از شاگردان برجسته‏ي ميرزاي بزرگ شيرازي در عراق بود. وي در سال 1300 ق به تهران رفت و به شدت با جدايى دين از سياست مخالفت ورزيد. شيخ فضل اللَّه در اوايل مشروطيت، از پيشگامان و مجاهدان اين نهضت به شمار مي‏رفت و دوشادوش سيدعبداللَّه بهبهاني و سيدمحمدطباطبايى به مبارزه عليه استبداد مشغول بود. ولي پس از چندي پي برد كه دست‏هاي پليد و پنهاني به قصد پايمان كردن خون‏هاي ريخته شده در راه اين نهضت مي‏باشند و مشروطه را نه به معني حكومتي كه مشروط به رعايت حدود و اجراي قوانين الهي باشد، بلكه رژيمي كه مردم در مقابل آن، مشروط به سكوت باشند، مي‏خواهند. لذا شيخ فضل اللَّه مخالفت خويش را با مشروطه‏ي غيرمشروعه اعلام كرده، به تمام ولايات تلگراف مي‏زند و مشروطه را تحريم مي‏نمايد. از آن سو، جناح‏هاي مقابلِ شيخ، او را در يك دادگاه فرمايشي به مرگ محكوم كرده و آن مجتهد والامقام را در سيزدهم رجب سال 1327 ق به دار آويختند.
 
استاد طنطاوي جوهري عالم و شاعر مسلمان مصريِ قرن چهاردهم هجري، در علوم متداول عصر، مهارت داشت و از استادان لغت به شمار مي‏رفت. طنطاوي حافظ قرآن بود وبه تفسير و تحليل آن نيز مي‏پرداخت. اين حكيم فرزانه به زبان انگليسي نيز تسلط كامل داشت و همواره به تعليم و تدريس علوم اسلامي مشغول بود. ميزان الجواهر، تفسيرقرآن و جمالُ العلمِ از جمله آثار اين دانشمندِ مسلمانِ مصري به شمار مي‏رود.
 
سيدمحمد محقق داماد، فرزند سيدجعفر موسوي در سال 1325 قمري در احمدآباد اردكان يزد متولد گرديد. وي پدرش را پيش از تولد و مادرش را در 6 سالگي از دست داد. علي رغم چنين حادثه‏ي غم‏انگيزي، آغاز به تحصيل نمود. آن‏گاه به يزد مهاجرت كرد و نزد اساتيد آن شهر به تكميل ادبيات و سطح پرداخت. سپس با توصيه‏ي استاد گراميش شيخ غلامرضا يزدي، به قم مهاجرت كرد و در درس اساتيد بزرگ حوزه، بهره‏ها گرفت. آيت‏اللَّه شيخ عبدالكريم حائري يزدي ارادت خاصي به ايشان داشت و با وجود چنين شاگرداني، به آينده‏ي حوزه دلگرم بود. همين ارادت موجب شد كه او را به دامادي خود بپذيرد و به لقب "داماد" ملقب گردد. ايشان بسيار به تدريس اهميت مي‏داد. هنگامي كه در روزهاي آخر عمر در بستر بيماري قرار داشت ازاين كه نمي‏توانست در جلسه‏ي درس شركت كند، مي‏گريست. اين بزرگوار پس از 75 روز بيماري، سرانجام بر اثر سكته‏ي قلبي در 63 سالگي دار فاني را وداع كرد و در صحن حرم حضرت معصومه(ع) به خاك سپرده شد.
 
آيت‏اللَّه نمازي مقدمات و سطوح را در زادگاه خويش، شاهرود، نزد والد بزرگوار خود حاج شيخ محمد - كه آيات عظام وي را "سلمان زمان" مي‏ناميدند - و ديگر اساتيد، فرا گرفت. آن‏گاه به مشهد مقدس رفت و در آن جا با استعداد فوق‏العاده‏اي كه داشت در كمترين مدت، مدارج عاليه‏ي فقه و اصول را طي كرد و به درجه‏ي اجتهاد رسيد، به گونه‏اي كه نگارش فقه استدلالي خود را از 22 سالگي آغاز كرد. ايشان سپس جهت بهره‏گيري از اساتيدبزرگ به نجف اشرف مشرف شد. ولي علاقه‏ي بي‏حد وحصر ايشان به انجام رسالت خويش در امر تبليغ، موجب شد كه به ايران بازگشته و در مشهد مقدس مقيم گردد. آيت‏اللَّه نمازي در علم رياضي، هندسه، تاريخ و خطاطي نيز به درجات عالي دست يافت و به زبان فرانسه مسلط بود. او از طب سنتي بهره‏مند بود و در مناظره نيز قدرتي شگرف داشت. در شناخت حديث و رجال حديث تبحر داشته، از استادان تاريخ اسلام به شمار مي‏رفت. به تعبير آيت‏اللَّه العظمي مرعشي نجفي، علامه نمازي، مجلسيِ زمان بود. از اين شخصيت برجسته، آثار گران‏بهايي به جاي مانده كه: مُستدرك سَفينةُالنّجاة (10 جلد)، الاحتِجاجُ بالتّاج علي اَصحابِ الِّلجاج، الاَعلام الهِاديَةِ في اِعتبارِ الكتُب الاربعه و ابواب رحمت و... از آن جمله‏اند.
 
رواج فساد در سال‏هاي پاياني حكومت هيأت مديره در فرانسه پس از انقلاب كبير اين كشور و ايجاد بحران‏هايى كه بر اثر هرج و مرج داخلي و جنگ‏هاي خارجي بروز كرده بود، زمينه را براي انقلاب تازه‏اي فراهم مي‏ساخت. اين بار بيم آن مي‏رفت كه انقلاب بعدي به يك جنگ داخلي بين نيروهاي متخاصم تبديل شود. از اين رو، مجلس قانون‏گزاري كه به مجلس پانصد نفري معروف بود، تغييراتي در تركيب هيأت مديره داد، ولي بحران ادامه يافت. در چنين شرايطي بود كه ناپلئون بُناپارت، ژنرال ارتش فرانسه، با آماده‏سازي مقدمات قبلي و با همدستي برخي مقامات حكومتي، وارد پاريس شد و در روز نهم نوامبر 1799م، با يك كودتاي نظامي، زمام امور را به دست گرفت. مجلس پانصد نفري ابتدا در برابر ناپلئون مقاومت كرد، ولي سربازان ناپلئون، نمايندگان مخالف را از تالار جلسه بيرون كردند و باقي‏مانده نمايندگان كه مرعوب شده بودند، طرح پيشنهادي ناپلئون براي تشكيل يك حكومت كنسولي را پذيرفتند. به موجب اين طرح، هيأت مديره پنج نفري به هيأت كنسولي سه نفري تبديل شد و ناپلئون بُناپارت در مقام كنسول اول، مقدمات اعلام امپراتوري خود در سال 1804م را فراهم آورد، و اين نقطه پايان انقلاب فرانسه بود.(ر.ك: 2 دسامبر)
 
پس از شكست آلمان در جريان جنگ جهاني اول و پايان جنگ، قرارداد وِرْساي، بدون توجه به عدم توانايى آلمانِ مغلوب در اجراي تعهدات ناشي از آن، به ملت آلمان، تحميل گرديد. تقريباً تمام مواد قرارداد ورساي بر ضد آلمان و متضمن محدوديت‏ها و شرايط خفت‏آوري بود كه دشوارترين آن‏ها پرداخت غرامت سنگين جنگي به كشورهاي فاتح از طرف كشوري بود كه قسمت اعظم امكانات صنعتي و اقتصادي خود را از دست داده بود. شرط اوليه استعفاي ويلْهِلْمْ دوم، قيصر آلمان و الغاء رژيم سلطنتي در آلمان هم، قبل از امضاي قرارداد متاركه جنگ، از طرف ويلسون عنوان شد و در نتيجه پافشاري او بود كه به دنبال خاتمه جنگ جهاني اول، رژيم سلطنتي آلمان ملغي گرديد. در نهايت، با استعفاي پادشاه آلمان در نهم نوامبر 1918م، يك حكومت جمهوري در آلمان بر سر كار آمد و رهبران سوسياليست در رأس آن قرار گرفتند. با آغاز حكومت جمهوري در آلمان كه به جمهوري وايمار شهرت يافت، نخستين مجمع ملي يا مجلس مؤسسان اين جمهوري تشكيل شد و تشكيلات دولتي اين حكومت در شهر وايمار آلمان مستقر گرديد. به موجب قانون اساسيِ جمهوري وايمار، يك حكومت جمهوري فدرال با دو مجلس قانون‏گزاري به وجود آمد و دوران رياست جمهوري نيز هفت سال تعيين گرديد.
 
كشور كامبوج با بيش از 181 هزار كيلومتر مربع مساحت، در جنوب شرقي آسيا و در شبه جزيره هند و چين واقع شده است. پايتخت آن پنوم‏پن نام دارد و داراي واحد پول ريل مي‏باشد. اكثريت قريب به اتفاق مردم كامبوج مليت خِمِري داشته و به زبان خِمِري صحبت مي‏كنند. دين رسمي در كامبوج بودايى است. كامبوج بيش از 11 ميليون نفر جمعيت دارد و پيش‏بيني مي‏شود جمعيت آن تا سال 2020م در حدود 20 ميليون نفر گردد. باتامْبانْگْ و كومْپونْگْ سئوم از شهرهاي مهم اين كشور مي‏باشند. سرزمين كامبوج از قرن 8 تا 13 ميلادي، كشور قدرت‏مندي محسوب مي‏شد كه علاوه بر سرزمين فعلي كامبوجْ بخش اعظم تايلند، لائوس و ويتنام را نيز در برمي‏گرفته است. كامبوج در دوران اقتدار، امپراتوري خِمِر ناميده مي‏شد. درنيمه دوم قرن نوزدهم، فرانسوي‏ها بر كامبوج مسلط شدند و سلطه آن‏ها تا زمان جنگ جهاني دوم ادامه داشت، تا اين‏كه ژاپني‏ها در سال 1942م اين كشور را به تصرف خود درآوردند. با شكست ژاپن در سال 1945م، فرانسوي‏ها به كامبوج بازگشتند، كه با مقاومت مردم اين كشور كه خواهان استقلال بودند، مواجه شدند. در پي مبارزات استقلال‏طلبانه مردم، كشور كامبوج در روز نهم نوامبر 1953 استقلال يافت. از آن پس، 9 نوامبر روز استقلال اين كشور، به عنوان روز ملي نام گرفت و نوع حكومت نيز نظام مشروطه سلطنتي اعلام گرديد.
 
عبدالعزيز بن سعود بنيان‏گذار سلطنت خاندان سعودي در كشور عربستان، در 15 مه سال 1880م به دنيا آمد. وي كه از خاندان آل‏سعود و در پي تحكيم موقعيت خود بود، دراين راه تلاش نمود و در سال 1900م بر رياض دست يافت و در سال 1912، قدرت خود را بر نَجْدْ گسترش داد. در جريان جنگ جهاني اول، شريف حسين، حاكم مكه كه خود منصوب سلاطين عثماني بود به تحريك و تشويق انگليسي‏ها عليه عثماني قيام كرد و در پايان جنگ جهاني اول به سلطنت حجاز رسيد. در همين هنگام، خاندان ابن سعود كه در جريان جنگ برضد عثماني‏ها قيام كرده بودند، بر شمال عربستان و مناطق ساحلي آن حكومت مي‏كردند. ابن سعود نيز مانند شريف حسين، وابسته به انگليس بود ولي سوداي حكومت بر سراسر عربستان و به خصوص اماكن مقدسه در منطقه را در سر مي‏پروراند. از اين رو در اولين فرصتي كه به دست آورد، به بهانه اين‏كه شريف حسين خود را خليفه مسلمين خواند، ابتدا مكه و سپس مدينه و جده را تصرف كرد و خود را پادشاه نجد و حجاز عنوان كرد. ابن سعود كه با قبول تعهدات تازه‏اي در برابر انگليسي‏ها دوباره از حمايت آنها برخوردار شده بود، تا سال 1932م، علاوه بر نجد و حجاز، ايالات جنوبي و غربي عربستان را تا كرانه‏هاي درياي سرخ و حدود يمن و عدن و ايالات شمالي و شرقي را تا نواحي سواحل خليج فارس و كويت و عراق به تصرف خود درآورد. عبدالعزيز بن سعود در نهايت، در 23 سپتامبر 1932م ايجاد كشور عربستان سعودي را اعلام كرد و نظام پادشاهي را در آن تأسيس نمود. وي در سال 1933م، امتياز اكتشاف و استخراج نفت را در اين سرزمين به شركت نفتي استاندارد اويل امريكا واگذار نمود و در طي سال‏هاي بعد، نفت امريكا و ديگر كشورها را تامين كرد. ملك عبدالعزيز بن سعود سرانجام پس از نزديك به دو دهه سلطنت در نهم نوامبر 1953م در 73 سالگي درگذشت. از آن پس، فرزندان وي، بر عربستان پادشاهي مي‏كنند.
 
ژنرال شارل آندره ژوزف ماري دوگل، سياست‏مدار مشهور و شخصيت برجسته نظامي فرانسه، در 22 نوامبر 1890م در شهر ليل فرانسه به دنيا آمد. وي پس از اتمام دوره دانشگاه نظامي و شركت در جنگ جهاني اول، به عنوان نظريه پرداز و تئوريسين نظامي كسب شهرت كرد. دوگل در سال 1940م، به عنوان جوان‏ترين ژنرال فرانسه، به وزارت دفاع دولت اين كشور دست يافت و به هنگام بروز تهديدات جدي آلمان به فرانسه در جريان جنگ جهاني دوم، پيشنهاد اختصاص بيشترين بودجه دولتي را براي مدرنيزه كردن ارتش فرانسه داد. در پي شكست نيروهاي فرانسوي از آلمان در اين جنگ، دوگل به جاي تسليم و همكاري با رئيس و فرمانده پيشين خود، مارشال پُتَن، كه به مصالحه با آلماني‏ها تن در داده بود و حكومت ويشي را تشكيل داد به انگلستان گريخت و رهبري نهضت مقاومت فرانسه را برعهده گرفت. دوگل در مقام رياست دولت فرانسه آزاد در لندن به سازماندهي ارتش آزاد فرانسه در خارج از آن كشور پرداخت و در سال 1943م، مركز عمليات خود را به الجزيره پايتخت كشور الجزاير و مستعمره فرانسه در شمال افريقا منتقل كرد. اين نيروها به فرماندهي دوگل در ششم ژوئن 1944م به همراه نيروهاي متفقين در سواحل نورماندي فرانسه پياده شدند و دوگل در 25 اوت همين سال، فاتحانه وارد پاريس شد. ژنرال دوگل پس از پايان جنگ، زمام امور فرانسه را به دست گرفت و در نوامبر 1945م، رسماً به مقام رياست جمهوري فرانسه برگزيده شد. او سپس قانون اساسي جديد فرانسه را تنظيم كرد و در 28 سپتامبر 1958م به تاييد عموم مردم رساند كه بر اساس آن، رئيس جمهور، قدرتي برابر با قدرت مجلس ملي فرانسه پيدا مي‏كرد. اين سيستم به نظام نيمه پارلماني - نيمه رياستي معروف شد. دوگل در سال 1962م، علي‏رغم مخالفت‏هاي فراوان داخلي، استقلال الجزاير را به رسميت شناخت. ابتكارات دوگل و استقلال رأي او در سياست خارجي، از جمله اتحاد با آلمان، تشكيل جامعه اقتصادي يا بازار مشترك اروپا و جلوگيري از ورود انگلستان به اين سازمان و بالاخره، خارج ساختن نيروهاي نظامي فرانسه از پيمان ناتو، بر اعتبار بين‏المللي دوگل و فرانسه افزود. او در سال 1965م، براي يك دوره هفت ساله ديگر به رياست جمهوري فرانسه انتخاب شد ولي مخالفت روشن‏فكران فرانسه با سياست‏هاي وي، دوگل را به شدت آزرده خاطر ساخت، از اين رو، در آوريل 1969م، به دنبال رد پيشنهاد اصلاح مجلس سنا در طي يك همه‏پرسي از مقام خود استعفا داد. دوگل پس از استعفا از سياست كناره‏گيري كرد تا اين‏كه در روز نهم نوامبر 1970م در هشتاد سالگي درگذشت. كتاب خاطرات اميد، اثر دوگل، به عنوان يك اثر ادبي، خاطرات اوست كه به نگارش درآورده است.
 
در سه ماهه آخر سال 1989م، اوضاع اروپاي شرقي به كلي دگرگون شد. در حالي كه گورباچف در اول اكتبر اين سال، براي شركت در جشن‏هاي چهلمين سالگرد تأسيس جمهوري دموكراتيك آلمان شرقي به برلين رفته بود، مقدمات بركناري اريك هونْكِر از رهبري آلمان شرقي نيز توسط رهبر شوروي فراهم آمد. سقوط هونكر كه نزديك به هفده سال، رهبر بلامنازع آلمان شرقي بود، موقعيت حزب كمونيست حاكم بر اين كشور را به شدت تضعيف كرد. تحولات گسترده در بلوك شرق، اصلاحات در جوامعِ كمونيستي كه به فروپاشي ساختار سياسي اين كشورها منجر گرديد؛ به ظهور بي‏اعتباري كمونيسم منتهي شد. وقوع اين حوادث در نتيجه به برچيده شدن ديوار برلين در نهم نوامبر 1989م منجر گرديد و مردم آلمان شرقي و غربي براي اولين بار پس از 28 سال توانستند آزادانه به نيمه ديگر كشور سفر كنند. در واقع ديوار برلين كه در 13 اوت 1961م شكل گرفت، نمادي بود از جدايي ظاهري ليبراليسم غربي و كمونيسم شرقي. سرانجام اين امر مقدمات تحولات بعدي را به وجود آورد كه در نهايت به اتحاد دو آلمان در سوم اكتبر سال 1990م انجاميد. (ر.ك: 13 اوت)